باز تو را در رویا دیدم مثل همیشه شاد بودی مثل همیشه زیبا بودی .
دیدم ولی باز باور نداشتم که تویی .
دیدم تنها ی تنها بودی مثل سادگی.
حس غریبی بود .
سکوت حکمفرما بود .
دست خودم نبود شروع کردم به گریه کردن بهانه ام دیدنت بود .
سیاه بود ومن در سپیدی دیدنت غرق تمنا بودم.
باز تو بودی.
حتی جرات گفتن سلام نداشتم .
نزدیک شدی .
از پاکی عشقت تنم لرزید .
باز مثل همیشه مهربان باز مثل همیشه تو سلام کردی باز تنها به من نگاه کردی باز انگار بعد از این همه سال من فقط وجود داشتم.
خندیدی .
انگار دوباره آمده بودی با همان عطر عاشقی .
داخل پرانتز میدونم من گناهکارم تو من و ببخش.
هنوز بعد از خواب خنده هایت تو گوشم مانده.
گوش کن .
حال صبح است ومن ماندم و رویای شبانه .