loading...
soksok
soksok بازدید : 53 شنبه 23 آذر 1280 نظرات (0)

هنوز به یادتم

از کدامین خاطره بی تو بودن بگویم . از کدامین لحظه های تنهاییم بگویم . از کدامین مرگ خنده هایم بگویم .

آری سوختم و خاکستری بیش نبودم در تب عشق تو . باور بدار وبدان تنهایم .

در عمیقترین اعماق غمم هنوز شعله عشق تو مشعل روشنبخش وجودم است .

نگاهت را نگیر از من لحظه ای مرا ترک نکن که وابسته دیوانه تو هستم.

سخت است بگویم نرو و سخت است بگویم بمان میدانی چرا چون دوست دارم تو خود بگویی .

ایستاده ای همچون یادها در یادم . دوست ندارم طعم جدایت را بدانم .

غرق در تمنای عشقت شده هدف زندگیم باز میگویی برو . باز داغ دلهره های جدایی را تکرار میکنی .

یک روز خبر آوردند که عشقت رفته از این شهر تویی که بهانه هر شب و روزم بودی تویی که تو بودی جدا از نامهربانیها بازم تنهام گذاشتی تو این شهر پر از دروغ . قصه شیرین وفرهاد شده این روزها عادت دروغین برای عشقها ولی باور کن هنوز به یادتم.

زیبارویی که می داند زیبایی ماندنی نیست پرستیدنی ست.(ارد بزرگ)

soksok بازدید : 50 شنبه 23 آذر 1280 نظرات (0)
EXEX

آخرین طبیب (خواننده افشین مقدم)

روزی که می خواستم از شهرمون برم
پیش هزاران چشم تو گریه میکردی

میگفتی با حسرت دیگه بر نمی گردی
حالا که بر گشتم با آرزوهایم
دست قشنگ تو در دست من سرده
میگه نگاه تو کاش کی که بر گرده

دل را اگر دادی به دیگری بگو بگو
از من تو پیدا کردی بهتری بگو بگو

دل را به این و آن سپردن خود بوود گناه
از بام من میخوای که بپری بگو بگو

دل را اگر دادی به دیگری بگو بگو
از من تو پیدا کردی بهتری بگو بگو

دل را به اینو آن سپردن خود بوود گناه
از بام من میخوای که بپری بگو بگو

گفتم که عمر این سفر کوتاه کوتاهه
گفتی که یاد من همیشه با تو همراهه

گفتم مبادا جای من را دیگری گیرد
گفتی که منتظر نشستن آخرین راه

مرهم (خواننده افشین مقدم)

ای اسم تو کلام من تو مرهم درد منی
چرا به عشق پاک من بخنده طعنه میزنی
ای اسم تو کلام من تو مرهم درد منی
چرا به عشق پاک من بخنده طعنه میزنی

بمن نخند بمن نخند برای من مقدسی
مثل نیایش سحر
مراکه خسته تو ام به او ج زندگی ببر
بمن نخند بمن نخند
لحظه باتو بودن غایت خواستن من
صدای التماسم همیشه از تو گفتن
همیشه ازتو گفتن
ای اسم تو کلام من تو مرهم درد منی
چرا به عشق پاک من بخنده طعنه میزنی

بمن نخند بمن نخند برای من مقدسی
مثل نیایش سحر
مراکه خسته تو ام به او ج زندگی ببر
بمن نخند بمن نخند
لحظه باتو بودن غایت خواستن من
صدای التماسم همیشه از تو گفتن
همیشه ازتو گفتن
برای من عزیزی مثل نفس کشیدن
تمام انتظارم همیشه باتو بودن
همیشه باتو بودن
ای اسم تو کلام من تو مرهم درد منی
چرا به عشق پاک من بخنده طعنه میزنی
ای اسم تو کلام من تو مرهم درد منی
چرا به عشق پاک من بخنده طعنه میزنی

بمن نخند بمن نخند برای من مقدسی
مثل نیایش سحر
مراکه خسته تو ام به او ج زندگی ببر
بمن نخند بمن نخند
لحظه باتو بودن غایت خواستن من
صدای التماسم همیشه از تو گفتن
همیشه ازتو گفتن
برای من عزیزی مثل نفس کشیدن
تمام انتظارم همیشه باتو بودن
همیشه باتو بودن
ای اسم تو کلام من تو مرهم درد منی
چرا به عشق پاک من بخنده طعنه میزنی
ای اسم تو کلام من تو مرهم درد منی
چرا به عشق پاک من بخنده طعنه میزنی
ای اسم تو کلام من تو مرهم درد منی
چرا به عشق پاک من بخنده طعنه میزنی
ای اسم تو کلام من تو مرهم درد منی
چرا به عشق پاک من بخنده طعنه میزنی

ای اسم تو کلام من تو مرهم درد منی
چرا به عشق پاک من بخنده طعنه میزنی
ای اسم تو کلام من تو مرهم درد منی
چرا به عشق پاک من بخنده طعنه میزنی

soksok بازدید : 51 شنبه 23 آذر 1280 نظرات (0)

به کدامین گناه

http://www.nariya.ir/wp-content/uploads/2011/12/Gerye_nariya.jpg

به کدامین گناه غرق در تمنای عشقتم

به کدامین خیال از عشق تو گویم و به کدامین سوره سجده گاه عشقت بوسه بفرستم . ازتو گفتن این روزها شده عادت شب و روزم مثل شعر مریم این روزها عادت تو هم رفتن و دل شکستن غم و درد عاشقی مال عاشقهای بیکسه

میخواهم ساده باشم درست مثل خودت درست مثل بچه گیها درست مثل سلام کودکیها درست شبیه یک آه

نرو منم غریبم مثل خودت . به سادگیهایت قسم درست مثل یک آه سرد.

سرود عاشقیم شده لعنت و نفرین چشات . بازم خیال نکن که من همون فرهاد بی ریام

گناه و دروغ پر شده تو چشام.

آه..........................................................

توهم میتونی منو ببخشی.

soksok بازدید : 55 شنبه 23 آذر 1280 نظرات (0)
EXEX

امام صادق ( ع )
حضرت امام جعفر صادق عليه السلام رئيس مذهب جعفری( شيعه ) در روز 17 ربيع الاول سال 83هجریچشم به جهان گشود . پدرش امام محمد باقر ( ع ) و مادرش "ام فروه " دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر مي باشد. کنيه آن حضرت : "ابو عبدالله " و لقبش "صادق " است . حضرت صادق تا سن 12سالگیمعاصر جد گراميش حضرت سجاد بود و مسلما تربيت اوليه او تحت نظر آن بزرگوار صورت گرفته و امام ( ع ) از خرمن دانش جدش خوشه چينیکرده است . پس از رحلت امام چهارم مدت 19سال نيز در خدمت پدر بزرگوارش امام محمد باقر ( ع ) زندگی کرد و با اين ترتيب 31سال از دوران عمر خود را در خدمت جد و پدر بزرگوار خود که هر يک از آنان در زمان خويش حجت خدا بودند ، و از مبدأ فيض کسب نور مي نمودند گذرانيد . بنابراين صرف نظر از جنبه الهیو افاضات رحمانیکه هر امامیآن را دار مي باشد ، بهره مندی از محضر پدر و جد بزرگوارش موجب شد که آن حضرت با استعداد ذاتیو شم علمی و ذکاوت بسيار ، به حد کمال علم و ادب رسيد و در عصر خود بزرگترين قهرمان علم و دانش گرديد . پس از درگذشت پدر بزرگوارش 34سال نيز دوره امامت او بود که در اين مدت "مکتب جعفري " را پايه ريزیفرمود و موجب بازسازیو زنده نگهداشتن شريعت محمدی( ص ) گرديد . زندگیپر بار امام جعفر صادق ( ع ) مصادف بود با خلافت پنج نفر از بنی اميه ( هشام بن عبدالملک - وليد بن يزيد - يزيد بن وليد - ابراهيم بن وليد - مروان حمار ) که هر يک به نحویموجب تألم و تأثر و کدورت روح بلند امام معصوم ( ع ) را فراهم مي کرده اند ، و دو نفر از خلفایعباسی( سفاح و منصور ) نيز در زمان امام ( ع ) مسند خلافت را تصاحب کردند و نشان دادند که در بيداد و ستم بر امويان پيشیگرفته اند ، چنانکه امام صادق ( ع ) در 10سال آخر عمر شريفش در ناامنیو ناراحتیبيشتریبسر مي برد .

عصر امام صادق ( ع )
عصر امام صادق ( ع ) يکیاز طوفاني ترين ادوار تاريخ اسلام است که از يک سو اغتشاشها و انقلابهایپياپی گروههایمختلف ، بويژه از طرف خونخواهان امام حسين ( ع ) رخ مي داد ، که انقلاب "ابو سلمه " در کوفه و "ابو مسلم " در خراسان و ايران از مهمترين آنها بوده است . و همين انقلاب سرانجام حکومت شوم بنیاميه را برانداخت و مردم را از يوغ ستم و بيدادشان رها ساخت . ليکن سرانجام بنیعباس با تردستیو توطئه ، بناحق از انقلاب بهره گرفته و حکومت و خلافت را تصاحب کردند . دوره انتقال حکومت هزار ماهه بنیاميه به بنیعباس طوفاني ترين و پر هرج و مرج ترين دورانیبود که زندگیامام صادق ( ع ) را فراگرفته بود . و از ديگر سو عصر آن حضرت ، عصر برخورد مکتبها و ايده ئولوژيها و عصر تضاد افکار فلسفیو کلامیمختلف بود ، که از برخورد ملتهایاسلام با مردم کشورهایفتح شده و نيز روابط مراکز اسلامیبا دنيایخارج ، به وجود آمده و در مسلمانان نيز شور و هيجانیبرایفهميدن و پژوهش پديد آورده بود . عصریکه کوچکترين کم کاریيا عدم بيداریو تحرک پاسدار راستين اسلام ، يعنی امام ( ع ) ، موجب نابودی دين و پوسيدگیتعليمات حيات بخش اسلام ، هم از درون و هم از بيرون مي شد . اينجا بود که امام ( ع ) دشواریفراوان در پيش و مسؤوليت عظيم بر دوش داشت . پيشوایششم در گير و دار چنين بحرانیمي بايست از يک سو به فکر نجات افکار توده مسلمان از الحاد و بي دينیو کفر و نيز مانع انحراف اصول و معارف اسلامیاز مسير راستين باشد ، و از توجيهات غلط و وارونه دستورات دين به وسيله خلفایوقت جلوگيریکند . علاوه بر اين ، با نقشه ای دقيق و ماهرانه ، شيعه را از اضمحلال و نابودی برهاند ، شيعه ایکه در خفقان و شکنجه حکومت پيشين ، آخرين رمقها را مي گذراند ، و آخرين نفرات خويش را قربانیمي داد ، و رجال و مردان با ارزش شيعه يا مخفی بودند ، و يا در کر و فر و زرق و برق حکومت غاصب ستمگر ذوب شده بودند ، و جرأت ابراز شخصيت نداشتند ، حکومت جديد هم در کشتار و بي عدالتیدست کمیاز آنها نداشت و وضع به حدی خفقان آور و ناگوار و خطرناک بود که همگیياران امام ( ع ) را در معرض خطر مرگ قرار مي داد ، چنانکه زبده هايشان جزو ليست سياه مرگ بودند . "جابر جعفي " يکی از ياران ويژه امام است که از طرف آن حضرت برایانجام دادن امریبه سویکوفه مي رفت . در بين راه قاصد تيز پایامام به او رسيد و گفت : امام ( ع ) مي گويد : خودت را به ديوانگیبزن ، همين دستور او را از مرگ نجات داد و حاکم کوفه که فرمان محرمانه ترور را از طرف خليفه داشت از قتلش به خاطر ديوانگیمنصرف شد . جابر جعفیکه از اصحاب سر امام باقر ( ع ) نيز مي باشد مي گويد : امام باقر ( ع ) هفتاد هزار بيت حديث به من آموخت که به کسینگفتم و نخواهم گفت ... او روزیبه حضرت عرض کرد مطالبیاز اسرار به من گفته ایکه سينه ام تاب تحمل آن را ندارد و محرمیندارم تا به او بگويم و نزديک است ديوانه شوم . امام فرمود : به کوه و صحرا برو و چاهیبکن و سر در دهانه چاه بگذار و در خلوت چاه بگو : حدثنی محمد بن علیبکذا وکذا ... ، ( يعنیامام باقر ( ع ) به من فلان مطلب را گفت ، يا روايت کرد ) . آری، شيعه مي رفت که نابود شود ، يعنیاسلام راستين به رنگ خلفا درآيد ، و به صورت اسلام بنیاميه ایيا بنیعباسیخودنمايیکند . در چنين شرايط دشواری، امام دامن همت به کمر زد و به احيا و بازسازی معارف اسلامیپرداخت و مکتب علمیعظيمیبه وجود آورد که محصول و بازده آن ، چهار هزار شاگرد متخصص ( همانند هشام ، محمد بن مسلم و ... ) در رشته های گوناگون علوم بودند ، و اينان در سراسر کشور پهناور اسلامیآن روز پخش شدند . هر يک از اينان از طرفی خود ، بازگوکننده منطق امام که همان منطق اسلام است و پاسدار ميراث دينی و علمیو نگهدارنده تشيع راستين بودند ، و از طرف ديگر مدافع و مانع نفوذ افکار ضد اسلامیو ويرانگر در ميان مسلمانان نيز بودند . تأسيس چنين مکتب فکری و اين سان نوسازیو احياگریتعليمات اسلامی، سبب شد که امام صادق ( ع ) به عنوان رئيس مذهب جعفری( تشيع ) مشهور گردد . ليکن طولینکشيد که بنیعباس پس از تحکيم پايه هایحکومت و نفوذ خود ، همان شيوه ستم و فشار بنیاميه را پيش گرفتند و حتیاز آنان هم گویسبقت را ربودند . امام صادق ( ع ) که همواره مبارزینستوه و خستگي ناپذير و انقلابيیبنيادیدر ميدان فکر و عمل بوده ، کاریکه امام حسين ( ع ) به صورت قيام خونين انجام داد ، ویقيام خود را در لباس تدريس و تأسيس مکتب و انسان سازیانجام داد و جهادیراستين کرد .

جنبش علمي
اختلافات سياسیبين امويان و عباسيان و تقسيم شدن اسلام به فرقه هایمختلف و ظهور عقايد مادیو نفوذ فلسفه يونان در کشورهایاسلامی، موجب پيدايش يک نهضت علمیگرديد . نهضتیکه پايه هایآن بر حقايق مسلم استوار بود . چنين نهضتی لازم بود ، تا هم حقايق دينیرا از ميان خرافات و موهومات و احاديث جعلیبيرون کشد و هم در برابر زنديقها و ماديها با نيرویمنطق و قدرت استدلال مقاومت کند و آرایسست آنها را محکوم سازد . گفتگوهایعلمیو مناظرات آن حضرت با افراد دهریو مادیمانند "ابن ابیالعوجاء" و "ابو شاکر ديصاني " و حتی"ابن مقفع " معروف است . به وجود آمدن چنين نهضت علمیدر محيط آشفته و تاريک آن عصر ، کار هر کسی نبود ، فقط کسیشايسته اين مقام بزرگ بود که مأموريت الهیداشته باشد و از جانب خداوند پشتيبانی شود ، تا بتواند به نيرویالهام و پاکینفس و تقوا وجود خود را به مبدأ غيب ارتباطدهد ، حقايق علمیرا از دريایبيکران علم الهیبه دست آورد ، و در دسترس استفاده گوهرشناسان حقيقت قرار دهد . تنها وجود گرامی حضرت صادق ( ع ) مي توانست چنين مقامیداشته باشد ، تنها امام صادق ( ع ) بود که با کناره گيریاز سياست و جنجالهایسياسیاز آغاز امامت در نشر معارف اسلام و گسترش قوانين و احاديث راستين دين مبين و تبليغ احکام و تعليم و تربيت مسلمانان کمر همت بر ميان بست . زمان امام صادق ( ع ) در حقيقت عصر طلايیدانش و ترويج احکام و تربيت شاگردانیبود که هر يک مشعل نورانیعلم را به گوشه و کنار بردند و در "خودشناسي " و "خداشناسي " مانند استاد بزرگ و امام بزرگوار خود در هدايت مردم کوشيدند . در همين دوران درخشان - در برابر فلسفه يونان - کلام و حکمت اسلامیرشد کرد و فلاسفه و حکمایبزرگیدر اسلام پرورش يافتند . همزمان با نهضت علمیو پيشرفت دانش بوسيله حضرت صادق ( ع ) در مدينه ، منصور خليفه عباسیکه از راه کينه و حسد ، به فکر ايجاد مکتب ديگریافتاد که هم بتواند در برابر مکتب جعفری استقلال علمیداشته باشد و هم مردم را سرگرم نمايد و از خوشه چينیاز محضر امام ( ع ) بازدارد . بدين جهت منصور مدرسه ایدر محله "کرخ " بغداد تأسيس نمود . منصور در اين مدرسه از وجود ابو حنيفه در مسائل فقهیاستفاده نمود و کتب علمیو فلسفیرا هم دستور داد از هند و يونان آوردند و ترجمه نمودند ، و نيز مالک را - که رئيس فرقه مالکیاست - بر مسند فقه نشاند ، ولیاين مکتبها نتوانستند وظيفه ارشاد خود را چنانکه بايد انجام دهند . امام صادق ( ع ) مسائل فقهیو علمیو کلامیرا که پراکنده بود ، به صورت منظم درآورد ، و در هر رشته از علوم و فنون شاگردان زيادیتربيت فرمود که باعث گسترش معارف اسلامی در جهان گرديد . دانش گستریامام ( ع ) در رشته هایمختلف فقه ، فلسفه و کلام ، علوم طبيعیو ... آغاز شد . فقه جعفریهمان فقه محمدیيا دستورهایدينیاست که از سویخدا به پيغمبر بزرگوارش از طريق قرآن و وحیرسيده است . بر خلاف ساير فرقه ها که بر مبنایعقيده و رأیو نظر خود مطالبیرا کم يا زياد مي کردند ، فقه جعفری توضيح و بيان همان اصول و فروعیبود که در مکتب اسلام از آغاز مطرح بوده است . ابو حنيفه رئيس فرقه حنفیدرباره امام صادق ( ع ) گفت : من فقيه تر از جعفرالصادق کسیرا نديده ام و نمي شناسم . فتوایبزرگترين فقيه جهان تسنن شيخ محمد شلتوت رئيس دانشگاه الازهر مصر که با کمال صراحت عمل به فقه جعفریرا مانند مذاهب ديگر اهل سنت جايز دانست - در روزگار ما - خود اعترافی است بر استواریفقه جعفریو حتیبرتریآن بر مذاهب ديگر . و اينها نتيجه کار و عمل آن روز امام صادق ( ع ) است . در رشته فلسفه و حکمت حضرت صادق ( ع ) هميشه با اصحاب و حتیکسانیکه از دين و اعتقاد به خدا دور بودند مناظراتیداشته است . نمونه ایاز بيانات امام ( ع ) که در اثبات وجود خداوند حکيم است ، به يکیاز شاگردان واصحاب خود به نام "مفضل بن عمر" فرمود که در کتابیبه نام "توحيد مفضل " هم اکنون در دست است . مناظرات امام صادق ( ع ) با طبيب هندیکه موضوع کتاب "اهليلجه " است نيز نکات حکمت آموز بسياری دارد که گوشه ایاز دريایبيکران علم امام صادق ( ع ) است . برایشناسايیاستاد معمولا دو راه داريم ، يکیشناختن آثار و کلمات او ، دوم شناختن شاگردان و تربيت شدگان مکتبش . کلمات و آثار و احاديث زيادیاز حضرت صادق ( ع ) نقل شده است که ما حتی قطره ایاز دريا را نمي توانيم به دست دهيم مگر "نمیاز يمي " . اما شاگردان آن حضرت هم بيش از چهار هزار بوده اند ، يکیاز آنها "جابر بن حيان " است . جابر از مردم خراسان بود . پدرش در طوس به داروفروشیمشغول بود که به وسيله طرفداران بنیاميه به قتل رسيد . جابر بن حيان پس از قتل پدرش به مدينه آمد . ابتدا در نزد امام محمد باقر ( ع ) و سپس در نزد امام صادق ( ع ) شاگردیکرد . جابر يکی از افراد عجيب روزگار و از نوابغ بزرگ جهان اسلام است . در تمام علوم و فنون مخصوصا در علم شيمیتأليفات زيادیدارد ، و در رساله های خود همه جا نقل مي کند که ( جعفر بن محمد ) به من چنين گفت يا تعليم داد يا حديث کرد . از اکتشافات او اسيد ازتيک ( تيزآب ) و تيزاب سلطانیو الکل است . ویچند فلز و شبه فلز را در زمان خود کشف کرد . در دوران "رنسانس اروپا" در حدود 300رساله از جابر به زبان آلمانیچاپ و ترجمه شده که در کتابخانه هایبرلين و پاريس ضبط است . حضرت صادق ( ع ) بر اثر توطئه هایمنصور عباسیدر سال 148هجریمسموم و در قبرستان بقيع در مدينه مدفون شد . عمر شريفش در اين هنگام 65سال بود . از جهت اينکه عمر بيشترینصيب ايشان شده است به "شيخ الائمه " موسوم است . حضرت امام صادق ( ع ) هفت پسر و سه دختر داشت . پس از حضرت صادق ( ع ) مقام امامت بنا به امر خدا به امام موسیکاظم ( ع ) منتقل گرديد . ديگر از فرزندان آن حضرت اسمعيل است که بزرگترين فرزند امام بوده و پيش از وفات حضرت صادق ( ع ) از دنيا رفته است . طايفه اسماعيليه به امامت وی قائلند .

خلق و خویحضرت صادق ( ع )
حضرت صادق ( ع ) مانند پدران بزرگوار خود در کليه صفات نيکو و سجايای اخلاقیسرآمد روزگار بود . حضرت صادق ( ع ) دارایقلبیروشن به نور الهیو در احسان و انفاق به نيازمندان مانند اجداد خود بود . دارایحکمت و علم وسيع و نفوذ کلام و قدرت بيان بود . با کمال تواضع و در عين حال با نهايت مناعت طبع کارهایخود را شخصا انجام مي داد ، و در برابر آفتاب سوزان حجاز بيل به دست گرفته ، در مزرعه خود کشاورزی مي کرد و مي فرمود : اگر در اين حال پروردگار خود را ملاقات کنم خوشوقت خواهم بود ، زيرا به کد يمين و عرق جبين آذوقه و معيشت خود و خانواده ام را تأمين مي نمايم . ابن خلکان مي نويسد : امام صادق ( ع ) يکیاز ائمه دوازده گانه مذهب اماميه و از سادات اهل بيت رسالت است . از اين جهت به ویصادق مي گفتند که هر چه مي گفت راست و درست بود و فضيلت او مشهورتر از آن است که گفته شود . مالک مي گويد : با حضرت صادق ( ع ) سفریبه حج رفتم ، چون شترش به محل احرام رسيد ، امام صادق ( ع ) حالش تغيير کرد ، نزديک بود از مرکب بيفتد و هر چه مي خواست لبيک بگويد ، صدا در گلويش گير مي کرد . به او گفتم : ایپسر پيغمبر ، ناچار بايد بگويیلبيک ، در جوابم فرمود : چگونه جسارت کنم و بگويم لبيک ، مي ترسم خداوند در جوابم بگويد : لا لبيک ولا سعديک .